باباجون فکر کنید! معلم انگلیسی به من گفت که آخرین انشاء من عالی و بکر بوده است، باور کنید. این عین عبارت اوست «عالی و بکر». با طرز تربیتی که من در این هجده سال داشتهام غریب به نظر میآید. این طور نیست؟ هدف مؤسسه ژان گریر (چنانچه میدانید و خودتان هم با آن موافق هستید) اینست که به صورت ۹۷ قلو در بیاورند همه مثل هم بدون اراده و ابتکار. استعداد فوقالعاده من در نقاشی از وقتی رشد کرد که شروع کردم عکس مادام لیپت را با گچ روی درها کشیدن. امیدوارم از اینکه به جایگاه طفولیت خود خرده میگیرم احساسات شما جریحهدار نشود. اگر دیدید جسارت کردم فوری چک ماهانه را توقیف کنید، البته گفتن این حرف منتهای بیادبی است. ولی بالاخره انتظار خانمی و ادب از کسی که در پرورشگاه بزرگ شده است نباید داشت. باباجون، آنقدر که تفریحهای دانشکده برای من ناراحت کننده است، درسهای آن مشکل نیست. بیشتر اوقات من نمیفهمم دخترها چه میگویند و برای چه میخندند، شوخیهای آنها مربوط به گذشته است که همه کس جز من در آن سهیم است. احساس میکنم که در دنیا بیگانه هستم و زبان مردم را نمیفهمم و این امر مرا بیچاره کرده است. در دبیرستان دخترها دسته دسته دور هم جمع میشدند و به من نگاه میکردند همه میدانستند که من با آنها فرق دارم. گویی نام ژان گریر بر سر تا پای من نوشته شده، آنوقت بعضی از آنها که میخواستند مهربان باشند میآمدند و مؤدبانه با من صحبت میکردند. آه که چقدر از همه متنفر و بیزار بودم. بیش از همه از آنها که تظاهر به نیکوکاری و محبت میکردند.
نویسنده : | جین وبستر |
مترجم : | میمنت دانا |
انتشارات: | آوای مهدیس (1398) |
نوبت چاپ: | 1 |
شابک: | 9786007399743 |
تعداد صفحات: | 140 |
نوع جلد: | نرم |
قطع کتاب: | رقعی |
وزن کتاب: | 200 گرم |