لطفا اندکی صبر کنید
بیگانه (مرکز)

بیگانه (مرکز)

ناموجود

رمان بیگانه دو بخش دارد. بخش اول با اطلاع یافتن مورسو از مرگ مادرش آغاز می‌شود، از طریق تلگرامی که از خانه‌ی سالمندان به او می‌رسد. مورسو مرخصی می‌گیرد و عازم شهری می‌شود که قرار است مراسم تدفین مادرش در آن برگزار شود. در جریان این مراسم است که ما با شخصیت مورسو آشنا می‌شویم. روایت اول‌شخص داستان از زبان مورسو، از مشاهدات او در مراسن تدفین، پرده از شخصیت عجیب و متفاوت او برمی‌دارد. این‌که در سوگ مادرش نمی‌گرید و حاضر نیست برای آخرین بار چهره‌ی مادرش را ببیند، از او چهره‌ای بیگانه از جامعه به نمایش می‌گذارد. اتفاق مهم دیگر در این بخش رمان، نزدیک شدن مورسو به همسایه‌اش، ریمون سنته، است. رفاقت با سنته، که شغل چندان جالبی هم ندارد، برای مورسو گران تمام می‌شود. در جریان این آشنایی است که مورسو در حادثه‌ای باز هم عجیب، مرتکب قتل می‌شود. قتل مردی عرب، که مورسو را راهی زندان می‌کند. بخش دوم داستان در زندان می‌گذرد. واکنش مورسو به زندانی‌شدن و زیست او در زندان، باز هم وجوه متفاوت شخصیت او را بازنمایی می‌کند. مورسو در دادگاه به‌دلیل قتل عمد، به مرگ محکوم می‌شود. مواجهه‌ی مورسو با کشیش زندان نیز، جنبه‌هایی مهم از شخصیت او را به خواننده نشان می‌دهد؛ مثل اعتقادش به پوچی، به‌ این دلیل که پایان داستان همه‌ی انسان‌ها مرگ است و هیچ چیزی اهمیت ندارد.


نویسنده : آلبر کامو
مترجم : لیلی گلستان
انتشارات: مركز (1402)
نوبت چاپ: 45
شابک: 9789643059149
تعداد صفحات: 176
نوع جلد: نرم
قطع کتاب: رقعی
وزن کتاب: 200 گرم